وقتی نمی میرم
هم دردسرساز ام
هم دست و پا گیر ام
اما، به هر تقدیر
باید تحمل کرد
سربار بودن را.
[ پ.ن: آهنگش رو فعلاً نمی ذارم. همراه ِ خاک ارّه - محسن چاوشی. ]
گفتی و عَسَی اَن تُحِبّوا شَیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم و فهمیدم آرزوهایم چه قدر شرارت بار اند که برایم نمی خواهی شان یا که من چه قدر شرورم که آرزوهای بی پناهم را از دسترسم مصون داشته ای همیشه. گفتی لَقَد خَلَقنا الانسانَ فی کَبَد که تازه فهمیدم سیب ها چه قدر به دهانم طعم زهر می دهند. گفتی و دردهایم را بغل کردم. گفتی و مطمئن شدم از میان ِ تمام چیزهایی که به دست نیاورده ام، حداقل، سهم ام از "درد" را از همان ابتدا کنار گذاشته ای برایم مبادا از این یکی هم بی نصیب بمانم. گفتی و یادم آمد از اینهمه، جز درد مگر می مانَد جز واژه ی "برگرد!" مگر می مانَد..
گفتم "این بار پیامبری بفرست که تنها گوش کند" و یادم نمانده چه گفتی.
کاش که " (ما) هُوَ شرٌّ لَنا " .. کاش.
تماس برقرار شده (۲)
ع. ا.
سه شنبه ۱۳ شهریور ۹۷ , ۰۱:۳۹ش. قاف
۱۵ شهریور ۹۷، ۰۱:۱۲Neg
چهارشنبه ۱۴ شهریور ۹۷ , ۰۰:۳۳ش. قاف
۱۵ شهریور ۹۷، ۰۱:۱۴