بعضی لحظه ها عجیب خوبند. در اوج خستگی و بلاتکلیفی و بدون هیچ مقدمه و پیش زمینه ای؛ این لحظه ها انگار رقم می خورند تا یادت بیندازند هنوز خوشبختی.. هنوز هم آدمهایی هستند که بی هیچ توقعی خوبند. بی اینکه بدانند چه قدر کارهایشان و بودنشان برایت با ارزش است، پشتت می ایستند و تنهایت نمی گذارند. شاید خودشان هرگز ندانند چه قدر دلگرم کننده است حرفهایشان. نمی دانند لحظه لحظه ی حضورشان لبریزم می کند از حس خوشبختی. نمی دانند وقتی که هستند هرچند حواسشان نباشد، حالم خوب است. نمی دانند تا ابد با تک به تک کلماتی که آن دقایق به زبان آوردند، زندگی می کنم. نمی دانند اینکه جا نزدم و ماندم و ادامه دادم بخاظر گرمای حضورشان بود. حتی خودم هم نمی دانم اگر نبودند چه بر سرم می آمد.
تکیه گاهند برایم حتا اگر حواسشان نباشد که چه قدر خوشحالم از بودنشان. چه قدر انتظار چنین روزهایی را می کشیدم.. این خستگی هایی را که فراموشم می شوند با گوش دادن به صدایشان.. احساس ناب بودنشان.. آخرین پا به پا زحمت کشیدن هایشان و اولین و آخرین روزهایی که هستم و هستند.
می گوید « غلط کرده هرکی پشت سرت حرف زده. جرئت داره بیاد به خودم بگه با پشت دست بزنم تو دهنش. »
شوق می دَود زیر پوستم. پرواز می کنم.
+ تو در کنار خودت نیستی، نمی دانی
کنار تو بودن چه عالمی دارد ..!
تماس برقرار شده (۲)
آسو نویس
چهارشنبه ۲۵ مرداد ۹۶ , ۰۰:۴۸ش. قاف
۲۵ مرداد ۹۶، ۰۱:۰۴کاش خراب نکنم اطمینانتو.
ع. ا.
پنجشنبه ۲۶ مرداد ۹۶ , ۱۹:۲۲ش. قاف
۲۶ مرداد ۹۶، ۱۹:۳۰