تایتل قالب body { -webkit-touch-callout: none; -webkit-user-select: none; -khtml-user-select: none; -moz-user-select: none; -ms-user-select: none; user-select: none; } طراحی سایت سئو قالب بیان
زیرا که آفتاب، تنهاترین حقیقت ِ شان بود ..


من نمی دانم تو که هستی، و از کجا می آیی.
اما می دانم تصویرت چگونه در ذهنم نقش بسته است.می دانم چگونه توصیفت کنم.
تو همان ماه شب چهارده ای، که شبهای دلتنگی، افشانه ی نورت از پرده ی ظریف اتاق می گذرد و رقص مستانه ی ذره های کوچک معلق در هوای اتاق را جان می دهد.
همانی که هرشب گیسوان موّاج و پرپشت ش را بر بالش م می گستراند. همانی که بافتن موهای درخشان و نورانی را در نیمه های شب از هرچیزی دوست تر دارم.
همانی که شبها، طنین لالایی مادرانه ای که تنها من نغمه اش را می شنوم، تمام حفره ها و درزهای قلبِ وصله پینه شده ام را پر می کند و جایی برای اندوه باقی نمی گذارد. که ضرب آهنگ صدایش روحم را به لرزه درمیاورد، همانطور که نتهای دولا چنگ و سه لا چنگ، سازهای زهی را.
همانی که بیصدا ترین زمزمه هایم را می شنود و هیچ کدام را بی پاسخ نمی گذارد، مبادا دلگیر باشم..
تو، همانی که یک روز تا تو خواهم آمد و برای خودم نگهت خواهم داشت، خواهم گذاشت ات روی طاقچه ام، تا نبودنت هرگز بیش از این دلتنگم نکند.

 

*همینطور تمام قد در مقابلت می ایستم و اقرار می کنم دوستت دارم.

« هنوزم تو شبهات

اگه ماه‌‌و داری
من اون ماه‌و دادم
به تو یادگاری.. »

______________________________________________

 

سنجاق: گفت چرا ماه ش حلقه ست؟ گفتم تونلی به سوی رویاهاست شاید.

سنجاق دو: به قول ش حتا ان قدر مغزم پر شده که نمی دونم چه باید نوشت! اما می نویسم. حس می کنم قالبم باید تاریک باشه تا حس نوشتن بهم دست بده. انگار مثلا تاریکی یه حس معنوی ای ایجاد کنه داخلم ها، خصوصا آبی که باشه. ولی متاسفانه بعضیا دزدیدنش.( بله عطیه جان، با شما هستم که داری اینو میخونی.)

اگه می شد حتی قالب مرکز مدیریت م رو هم تاریک میکردم حس ماوراء الطبیعه بهم بده نوشتنم بیاد ( انگار معبد بوداهاست. یه عودم روشن کنم حله دیگه.:| )

سنجاق سه: خودت می دونی دوستت دارم دیگه؟ ><

ش. قاف ۱۶ تیر ۹۶ ، ۱۹:۰۲ ۳ ۱ ۶۱۳

تماس برقرار شده (۳)

  • Neg
    شنبه ۱۷ تیر ۹۶ , ۱۵:۴۸
    معبد بودا چی می گه خب؟ :))
    شروع تابستان را به شما تبریک عرض می کنیم. :-"
    • author avatar
      ش. قاف
      ۱۷ تیر ۹۶، ۲۱:۲۵
      میفرمان که من خیلی قالب تاریک دوست دارم :-" :)))))))
      + باتشکر از تبریک =) خوشحالم که متوجهی شروع تابستون من کِیه
  • ع. ا.
    شنبه ۱۷ تیر ۹۶ , ۲۲:۰۰
    برمی‌گردم به همون بحث جمع شدن اشک تو چشمام! :))
    حفره‌ها و درزهای قلب وصله پینه‌ شده‌ت. نباشه این حفره‌ها و درزها بابا. پر باشه همیشه جاشون. :-لبخند
    می‌دونی، بهترین تیکه‌ی بهترین آهنگ ممکن رو نوشتی زیر عکس. آخ قلبم.
    سنجاق: تونلی به سوی رویاها شاید. یا به عبارت دیگه، تونلی به سوی شایا شاید. 
    بابا اصلا بیا قالبم مال تو وبم مال تو همه‌ش مال تو =))) بخیل که نیستم =))) 
    • author avatar
      ش. قاف
      ۱۷ تیر ۹۶، ۲۲:۲۰
      ُۀآ؛تیزنمیشندزلشبهخقحاغ.
      دور شو دیگه طاقت ندارم به خدا :(( تونلی به سوی شایا اخه؟
      + نام کاربری رمز عبور. مرسی =)))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

« _همسایه های کوچک! (با آنان چنین گفتم.)
گور ِ من کجا خواهد بود؟ »
« _در دنباله ی دامن ِ من. » چنین گفت خورشید.
« _در گلوگاه ِ من. » چنین گفت ماه.