تایتل قالب body { -webkit-touch-callout: none; -webkit-user-select: none; -khtml-user-select: none; -moz-user-select: none; -ms-user-select: none; user-select: none; } طراحی سایت سئو قالب بیان
زیرا که آفتاب، تنهاترین حقیقت ِ شان بود ..


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاستیل» ثبت شده است


من چی ام؟ یه بچه اژدهای نقره ای با خال خالی های سبزِ کمرنگ. یه بچه اژدها که همش غرغر می کنه و  آرزوش اینه که فضانورد شه و خوابیدن رو حتی بیشتر از شکارِ گوزنِ شاخدار و خوکِ وحشی دوست داره. بخش اعظمی از شبانه روز رو می خوابه و وقتی تو خواب خر و پف می کنه صدای فیش فیش می ده و از دماغش آتیشای کوچولو می زنه بیرون. اگر از خواب بپرونیدش، ممکنه بشه بعدا خاکسترتون رو ریخت تو آتیش تا جلز ولز کنه. بستنی و پاستیل رو قدّ بالشتِ نَرمالو ش دوست داره.
دار و درخت دوست داره، خیلی م دوست داره. از طبقه پایینی صدر هم خیلی خوشش می آد، چون پر گُل و بُتّه ست. دوست داره این قاطر برقی هایی که از اونجا رد می شن و چپ چپ نگاهش می کنن رو جزغاله کنه ( کور شید عقب مونده ها.اژدهاست دیگه. چیه مگه؟ نگاه داره؟)و بشینه با خیال راحت همّه ی درختای اونجا رو بخوره تا برن بشینن تهِ تهِ شیکمش و باهاش حرف بزنن و هیچ وقت تنهاش نذارن.
دوست داره بره فضا ولی حیف که هیچکدوم از سفینه های خطّی اژدها سوار نمیکنن.
اگر قرار باشه تو زندگی بعدیش چیز دیگه ای باشه، دلش می خواد یه ابر باشه، یه ابر گوگولوی پفکی. که وقتی دلش میگیره، اشک هاش گوله گوله بیفتن پایین رو سر بچه ها. اونا هم ذوق کنن و بدو بدو کنن زیر اشکاش.
آخه آدم اژدها که باشه، اشکش هیچ فایده ای نداره، هیچکی غصه هاش رو نمی خَره. لااقل اگه ابر باشه، گریه هاش آدما رو خوشحال می کنه، درختا رو سبز می کنه، به حیوونا جون می ده..
چون هیچکس بچه اژدها های خسته ای مثل من رو بغل نمی کنه، نازنمیکنه. همش تنهان. همش مجبورن عوضِ گریه کردن، بخوابن تا غصه هاشون کُپه نشه بمونه تو قلبِ کوچولوشون.


ش. قاف ۹۶-۳-۲۴ ۳ ۴۱۳

ش. قاف ۹۶-۳-۲۴ ۳ ۴۱۳


« _همسایه های کوچک! (با آنان چنین گفتم.)
گور ِ من کجا خواهد بود؟ »
« _در دنباله ی دامن ِ من. » چنین گفت خورشید.
« _در گلوگاه ِ من. » چنین گفت ماه.