تایتل قالب body { -webkit-touch-callout: none; -webkit-user-select: none; -khtml-user-select: none; -moz-user-select: none; -ms-user-select: none; user-select: none; } طراحی سایت سئو قالب بیان
زیرا که آفتاب، تنهاترین حقیقت ِ شان بود ..


بهش می‌گم چرا همه‌چیز انقدر عجیب بود؟
می‌گه عجیب بودنش بخاطر این بود که توی اتاق ضروریات بودیم. یادته هرکی هرچی لازم داشت توی اتاق واقعی می‌شد؟! من لازم داشتم که تو بخندی.
 
و من نیاز داشتم که "آدمام" رو ببینم. دیدم. 

حواسم بهش بود تمام مدت. دلم رفته بود حتی برای استرس شیرینش. برای محبتش. عشقی که از عمق وجودش بی‌توقع نثار آدما می‌کنه. شرمنده بودم و الکن در برابرش. و در مواجهه با اینهمه لطفی که نمی‌دونستم چه‌طور باید جبرانش کرد.

تموم آدمای اون جمع زحمت کشیدن واسه‌م. حضورشون یه دنیا واسه‌م ارزشمند بود. یه دنیا شوکه‌م کرد. یه دنیا سپاسگزاری رو ریخت توی وجودم. تک‌تک سلولام فریاد تشکر سر می‌دادن با اینکه خودم آروم و شاید کم‌عکس‌العمل نشسته بودم. حضور همه‌شون، یک‌جا، اتفاقی بود که فراموش‌اش نمی‌کنم.
و تو، عطیه، رفیقِ بی‌تکراری هستی برای من. نگاه و اضطرابت، لحنت، سکوتت، هنوز توی ذهنمه. توجهت رو یادمه. جنس محبتی که مانوس تمام کلماتت بود رو یادمه، کلافگیم از ناتوانی در ابراز حسی که توی وجودم کاشتی هنوز هم همراهمه. رفیق کمیاب من. ممنونتم. ممنونتم که انقدر حواست هست.
( یه جمله ای هست که، واضح نمی‌شه که بگم ولی تو می‌فهمی: دقیقا شبیه‌ترین به نقشت بودی.)
 
+ فاطمه، ممنون تو هم هستم. بابت تمام فهمیدنات. همه ی حرفایی که می‌دونی.
ش. قاف ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۳۲ ۲ ۲ ۴۰۹

تماس برقرار شده (۲)

  • ع. ا.
    سه شنبه ۹ مرداد ۹۷ , ۲۱:۲۴
    رفیق بی‌تکرار :] چه ترکیب زیبایی. من ممنونتم که می‌فهمی حتی اگه نتونم بیان کنم هم، خیلی برام مهمی.
    ( شبیه ترین به نقشم! شاید تو یه دنیای موازی یه شایا و عطیه ی دیگه داشتن تولد شایا رو جشن می گرفتن. با همون نقش ها! )

    • author avatar
      ش. قاف
      ۱۰ مرداد ۹۷، ۲۳:۵۳
      دنیای موازی! هوم!
      امیدوارم خیلی خوشحال باشن کنار هم. مثل دنیای ما. 
  • آسو نویس
    جمعه ۱۲ مرداد ۹۷ , ۱۴:۱۹
    قابلی نداره جوجه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

« _همسایه های کوچک! (با آنان چنین گفتم.)
گور ِ من کجا خواهد بود؟ »
« _در دنباله ی دامن ِ من. » چنین گفت خورشید.
« _در گلوگاه ِ من. » چنین گفت ماه.