تایتل قالب body { -webkit-touch-callout: none; -webkit-user-select: none; -khtml-user-select: none; -moz-user-select: none; -ms-user-select: none; user-select: none; } طراحی سایت سئو قالب بیان
زیرا که آفتاب، تنهاترین حقیقت ِ شان بود ..


خیلخب. این هم یک آرزوی دوردست دیگر که از حالا می دانم قرار است برآورده نشده بپیوندد به اوراق باطله ی آن دیگری ها.
برای خواستن و نرسیدن است که اینجایم. می دانم. از اول هم می دانسته ام. حالا دیگر آرزو که می کنم منتظر برآورده شدنش نمی مانم. می دانم که انتظار دردی ازم دوا نمی کند همانطور که هرگز نکرده. فقط زندگی اش می کنم. آنقدر که سودایش از سرم بپرد. شوق دیگری به دلم بنشیند. رویای فریبنده تری برای دل بستن بیابم. رویای دیگری برای نداشتن. برای هیچ نخواستن.
حالا بنشین آنقدر آرزوهایت را زندگی کن تا در بطن یک رویا بمیری. من آمده ام آنقدر آرزو کنم تا رنگ ببازم. زنده بودن را برای مُردن می خواهم و این نه معنای بدی دارد و نه ربطی به حرفهای دیگرم.
کاش می شد بدست آوردت اما، من خیلی وقت است می دانم آرزوهایم برای نرسیدن اند. برای ابطال. برای آموختن ِ جبر ِ زندگی: زیستن به شوق ِ مُردن. می دانم که به پاره ای حقیقت ِ روزگارم نخواهند شد اما، زندگیشان می کنم. و با لبخند زندگیشان می کنم. و با لبخند وداعشان می گویم. و با لبخند به خاک می سپارمشان، آن زمان که شوق رسیدنشان در دلم بمیرد. مثل تو که می دانی خواهی مُرد، اما صبر می کنی برای مُردن. صبر می کنی و زندگی. نه زندگی ات سد ِ صبوری ات می شود و نه انتظار ِ مُردن، سد ِ زندگی ات. شاید هیچ کس نداند اما، همه زندگی کردن را برای مُردن می خواهند.

مثل من. مثل آرزوهایم. مثل لبخند ِ پس از خاکسپاری شان.

 

 

ش. قاف ۰۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۲۸ ۱ ۱ ۳۸۶

تماس برقرار شده (۱)

  • ع. ا.
    شنبه ۹ تیر ۹۷ , ۱۲:۰۹
    منتظر روزی‌ام که بنویسی از رسیدن. از دست یافتن بهش. 
    نه؛ شاید هم حالت با نرسیدن بهتر باشه!
    منتظر روزی‌ام که بنویسی از نتیجه‌ش و بگی حالت خوبه باهاش. هر چی که بود.
    • author avatar
      ش. قاف
      ۹ تیر ۹۷، ۱۴:۳۵
      نمی دونم!
      حالم با نرسیدن که تعریف چندانی نداره، امید ِ رسیدنه که سرپا نگه می داره آدمو. اگر با رسیدن هم خوب نباشه با چی قراره خوب باشیم پس تو این دنیا؟!
      شاید رسیدن هم توی امید ِ رسیدن خلاصه بشه و ما ندونیم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

« _همسایه های کوچک! (با آنان چنین گفتم.)
گور ِ من کجا خواهد بود؟ »
« _در دنباله ی دامن ِ من. » چنین گفت خورشید.
« _در گلوگاه ِ من. » چنین گفت ماه.